La Belle Dame sans Mercy (ترجمه)
La Belle Dame sans Mercy
written by John Keats
(شعر با سوالاتی شروع می شود که شخص سوم از شوالیه می پرسد)
چه چیزی تو را اینقدر آزار می دهد
که تو تنها و با حالت رنگ پریده اینجا رها شده ای؟
گلها پژمرده شده اند و پرنده ها آواز نمی خوانند.
در توصیف شوالیه میگوید:
چرا اینقدر خسته ای!چرا اینقدر مریض به نظر می رسی؟
انبار غذای سنجابها پر شده
(نشانه ی دیگری از خستگی است و می گوید شوالیه وضعیت خوبی ندارد)
گونه هاش به پل رز پژمرده و رنگ پریده تشبیه شده
(پژمرده شدی)
گونه هاش به پل رز پژمرده و رنگ پریده تشبیه شده
(پژمرده شدی)
در جنگل(بیشه) خانمی را دیدم.
خیلی زیبا بود.(در توصیف زیبایی های خانم جوان می گوید)
برای سرش حلقه ی گل درست کردم
برایش حلقه ای از گل و دستبندی از گل درست کردم که بوی خوب می داد
نگاه عاشقانه ای به من کرد(نگاهی از روی عشق)
من رو دوست داشت
آه زیبایی کرد.
خانم را روی اسب نشاندم و فقط او را می دیدم
(آنقدر مسرور او شده بود که طبیعت را فراموش کرده)
خانم زیبا برای شوالیه ترانه های زیبا و آواز می خواند.
خانم زیبا گیاه خوشمزه ای به شوالیه داد
خانم زیبا با زبانی که نمی فهمید گفته که
من تو را دوست دارم.
من را به خانه ی خودش (غار) برد
زن زیبا در غار گریه کرد و از ناراحتی آه کشید
من چشمان خانم زیبا را بستم و 4 بار بوسش کردم
او هم برای من لالایی خواند و من خوابم برد
و آنجا من خواب دیدم و غمم شروع شد
آن آخرین رویایی بود که من دیدم
از آن به بعد زندگی به زوال رفت
در آن جای سرد (غار) آخرین رویا را دیدم و بدبخت شدم.
در آنجا فقط خودم نبودم
افراد مهم دیگری مثل شاه و... دیدم
و آنها نیز افراد سرما زده، مریض، رنگ پریده هم بودند
آنها از روی ناراحتی گریه کردند و گفتند:
تو را هم در بند خودش کرد!
من(شوالیه) آنها را در حالت تشنگی و ... دیدم (ناراحت،مریض، بیمار)
با دهان باز(با حالت شگفتی) در چهره ی آنها ترس بود
من از خواب بیدار شدم و خودم را در آن شرایط دیدم.